محل تبلیغات شما

مریضم . بدن درد دارم اساسی . 

دیروز از ساعت چهار عصر خوابیدم تا امروز صبح که بیام اداره . فقط برای شام بیدار شدم وباز خوابیدم.

امروز میخواستیم قندون رو ببریم اولین تجربه ی نمایش کودک رو داشته باشه. قرار بود من ببرمش و همش به پرتقالی اصرار میکردم اونم بیاد که سه تایی بریم . 

ورق برگشت :)) فکر کنم پرتقالی و قندون میرن و من همچنان درخانه ام.

*

به حمدالله اسباب کشی هم تمام شد . و هربار که میخوایم بریم خونشون قندون میگه: داریم میریم خونه اولی آنا و پاپا؟؟ 

*

قندون دیگه تقریبا" تمام کلمات رو کامل و درست ادا میکنه و فقط دو تا کلمه هست که هنوز درست نمیگه و من کیف میکنم از شنیدنش:

 روشن . اوشن

دو و نیم . دوخونیم


بعدا نبشت:

خب امروز متوجه شدم فعلا بیش از دو کلمه رو اشتباه میگه :))

مهربون. مخربون

رویا یویا

پرتقالی میگه حس میکنم قندون رو که از پوشک بگیریم دیگه راستکی بزرگ میشه و بچه نیست . میگم نکنه میخوای تا هفت سالگی پوشکش کنیم؟

*

باورم نمیشه که بعد پنج روز هنوز جای تزریقم درد میکنه! 

البته اونقدر زیاد نیست که مانع فعالیتم شده باشه ها، از این حرصم میگیره که قبلا" میرفتم با 3200 این آمپول رو میزدم و دردش کمتر بود، این دفعه رفتم پیش اوستاکارشون نزدیک 50 هزار هم هزینه کردم و پوستم کنده شد . آخرش هم میگن: تقصیر خودته، یکم چاق شو! 

خو لامصب تو تو رویاهات هم نمیبینی هم هیکل من بشی . انتقام چیو از من میگیری آخه؟؟؟

*

یکی از دختر های فامیل به زودی زایمان میکنه . هنوز تو جایگاهی نیستم که بتونم بدون هیچ "آهی" وسایلی که برای فرزند دومم کنار گذاشته بودم رو بدم بهش.

*

داشتم میزم رو مرتب میکردم که کم کم بریم خونه . رئیسم یه فایل خفن داد بهم که سفارش اون بالا دستی هاست . 

هیچی دیگه باید بگم برام پیژامه بیارن که احتمالا" تا غروب باید سرکار باشم :(((

انقد بدم میاد این مدیرها پنج شنبه ها فسفر میسوزونن که چطوری تعطیلات رو کوفتمان کنند!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها